غیبت نعمانی

(۱) درباره نگهداری سر آل محمد از نااهلش

درباره نگهداری سر آل محمد از نااهلش و اینکه نباید اشاعه یابد و به گوش دیگران برسد

1- خبر داد ما را ابو العباس احمد بن محمد بن سعید ابن عقده الکوفی (1) او

ص: 20


1- 1. ابوالعباس احمد بن محمد بن سعید بن عبدالرحمن معروف به این عقده است نجاشی گوید: این شخص مردی است بزرگ و از حدیث دانان و مشهور بداشتن نیروی حافظه است و درباره ی حافظه ی او و عظمت حافظه اش حکایات مختلفی نقل شده است او کوفی و زیدی و جارودی بود تا به همین عقیده از دنیا رفت و اصحاب ما که از او یاد کرده اند به خاطر آن است که با آنان آمیزش داشت و در کارهای آنان دخالت می کرد و منزلتی بزرگ داشت و مورد اطمینان بود و امین بود. خطیب در تاریخش که به تاریخ بغداد معروف است در ج 5 ص 14 گوید: احمد شخصی پرحفظ و بسیار دانا بود همه ی ترجمه ها و ابواب حدیث و مشایخ حدیث را گردآورد و روایت فراوانی کرد و حدیثش همه جا را گرفت و حافظان حدیث و بزرگان از او روایت کرده اند تاآنکه گوید: و عقده پدر ابی العباس بدان جهت به این لقب ملقب شد که تصریف و نحو را نیکو می دانست و در کوفه به کار ورق نویسی می پرداخت و آموزگار قرآن و ادبیات بود. سپس بدو واسطه از ابی علی نقار نقل کرده است که او گفته است دیناری چند از عقده بر در خانه ی ابی ذر خزارز افتاد غربال زن آورد تا دینارها را بجوید،عقده گوید دینارها جستم و سپس به اندیشه فرو رفتم و به خود گفتم مگر در دنیا به جز دینارهای تو دینار دیگری نیست؟ پس به غربال زن گفتم مسئولیت این دنیارها به عهده ی خود تو است و به راه افتادم و او را رها کردم، عقده فرزند ابن هشام را آموزش می داد همینکه کودک به شعور رسید و دانش آموخت ابن هشام مبلغ قابل توجهی به نزد او فرستاد او نپذیرفت و پس فرستاد ابن هشام به این گمان که مبلغ را کم انگاشته و پس فرستاده است دو چندانش کرد عقده گفت: من نه از آن رو که کم بود پس فرستادم بلکه به خاطر آن بود که کودک از من خواست تا قرآنش بیاموزم و در نتیجه، آموزش نحو و قرآن به هم درآمیخت و من حلال نمی دانم که از او چیزی ستانم گرچه همه ی دنیا را به من بدهد. و عقده زیدی مسلک بود و پرهیزگار و عبادت پیشه و به خاطر آن عقده اش نامیدند چون علم تصریف را نیکو به خاطر داشت و او به کار کتاب سازی می پرداخت و خطی زیبا داشت و فرزندش ابوالعباس از هر که در زمان ما بود بهتر حفظ حدیث می نمود. سپس مقداری از آنچه دلالت بر فراوانی حدیث او و حفظ او و کتابخانه دارد گفته است تا آنجا که می گوید: صوری گفته است که ابوسعید مالینی به من گفت: ابو العباس می خواست از جائی که بود به جای دیگر منتقل شود برای حمل کتابهایش افراد اجیر کرد و با باربرها شرط کرد که به هر یک برای هر یک کوله بار یک دانق بدهد اجرت باربری کتابهایش یکصد درهم شد و کتابهایش ششصد کوله بار شد، و بالجمله ابن عقده به سال 249 متولد شده و به سال 332 در گذشته است به تاریخ خطیب ج 5 ص 22 و 23 مراجعه شود.

گفت: حدیث کرد برای ما قاسم بن محمد بن حازم او گفت: حدیث کرد ما را عبیس بن هشام ناشری او گفت: حدیث کرد مارا عبد الله بن جبله از سلام بن ابی

ص: 21

عمره از معروف بن خربوذ از ابی الطفیل عامر بن وائله (1) او گفت: امیر المومنین علیه السلام فرمود: مگر دوست دارید که مردم، خدا و رسول را دروغگو پندارند؟ با مردم از آنچه شناسائی دارند سخن بگوئید و از آنچه انکار میکنند خودداری کنید.2- و حدیث کرد مرا ابو القاسم حسین بن محمد باوری (2) او گفت حدیث کرد ما را یوسف بن یعقوب مقری [سقطی] در واسط (3) او گفت حدیث کرد مرا خلف بزاز از یزید بن هارون (4) از حمید طویل که گفت: شنیدم کانس بن مالک گفت:

ص: 22


1- 2. عامر بن واثله ابوالطفیل کتانی لیثی صحابی است، ابن عدی گوید: او را با روسل خدا صحبتی بوده است و از آن حضرت نزدیک به بیست حدیث روایت نموده است و در روایاتش اشکالی به نظر نمی رسد، و صالح بن احمد از پدرش نقل می کند که ابوالطفیل مکی مورد اطمینان است.
2- 3. در بعضی از نسخه ها (بارزی) است و در بعضی (بازی) و در نسخه ای هم (باردی) است.
3- 4. یوسف بن یعقوب مقری واسطی را خطیب در تاریخ اش ج 14 ص 319 عنوان کرده است و از ابن قانع نقل می کند که او به سال 314 در واسط درگذشت.
4- 5. یزید بن هارون کنیه اش ابا خالد سلمی واسطی است و یکی از سرشناسان حافظان حدیث است که شهرتی بسزا دارد از دانشمندان سنی مذهب علم رجال جمعی او را توثیق کرده اند مانند ابن معین و ابی حاتم و ابی زرعة و امثال آنان او از حمید بن ابی حمید طویل روایت می کند که حمید را عجلی و ابن خراش و ابن معین و ابوحاتم توثیق کرده اند و خلف بن هشام بزار از یزید روایت می کند و دار قطنی درباره ی خلف گفته است که مردی بود عابد و فاضل و نسائی نیز او را توثیق کرده است چنانچه در تهذیب ابن حجر آمده است.

شنیدم رسول خدا می فرمود: با مردم درباره آنچه قدرت شناخت آن را ندارند سخن نگوئید مگر دوست دارید که مردم، خدا و رسول خدا درغگو پندارند؟.3- و حدیث کرد ما را احد بن محمد بن سعید ابن عقده او گفت: حدیث کرد ما را احمد بن یوسف بن یعقوب جعفی ابو الحسن او گفت حدیث کرد ما را اسماعیل بن مهران او گفت حدیث کرد ما را حسن بن علی بن ابی حمزه از عبد الاعلی ابن اعین او گفت: امام صادق (ع) مرا فرمود ای عبد الاعلی کشیدن بار ولایت ما نه آنست که کسی آن را بشناسد و بپذیرد بلکه کشیدن آن آنست که آنرا نگهداری کند و از نا اهلش پوشیده کند، به شیعیان ما سلام ما و رحمت خدا را برسان و بانان بگو که امام صادق بشما پیام داد که: خدا رحمت کند بنده ای را که به مردم آنچه را که می تواند درک کنند اظهار کند و از آنچه انکار میکنند خودداری کند و ازاین رهگذر دوستی مردم را نسبت بخودش و نسبت بما جلب نماید. سپس امام (ع) فرمود کسی که بما اعلان جنگ می دهد زحمتش بر ما بیش ازآن کس نیست که سخنی را که ما دوست نداریم بر زبان می راند.4- و حدیث کرد ما را احمد بن محمد بن سعید او گفت: حدیث کرد ما را ابو عبد الله جعفر بن عبد الله از کتابش (1) در ماه رجب سال 208 او گفت: حدیث کرد ما را حسن بن علی بن فضال او گفت حدیث کرد مرا صفوان بن یحیی از اسحاق ابن عمار صیرفی از عبد الاعلی بن اعین): از امام صادق علیه السلام که فرمود: فقط شناختن و دوست داشتن در این کار

ص: 23


1- 6. در این روایت سقطی هست زیرا احمد بن محمد بن سعید بسال 249 متولد شده است و اصل چنانچه گذشت و نیز خواهد آمد سال 268 است و جعفر بن عبدالله بن جعفر محمدی در روایت مورد وثوق است و در نسخه ها به (محمد بن عبدالله) تصحیف شده است.

– کافی نیست تا آنگاه که آنرا از نا اهلش پوشیده بداری و شما را همین قدر بسنده است که آنچه را که ما گفته ایم بگوئید و از آنچه مالب بسته ایم لب به بندید که اگر شما گفته های ما را بگوئید و در نا گفته های ما تسلیم ما شوید ایمانی همانند ایمان ما خواهید داشت و خدای تعالی می فرماید: فان آمنو بمثل ما آمنتم به فقد اهتدوا اگر آنان همانند شما ایمان داشته باشند بطور مسلم راه حقیقی را یافته اند). علی بن الحسین علیهما السلام می فرمود: به مردم آنچه را که می شناسند بگوئید و بیش از توانشان بار بردوش آنان مگذارید که بوسیله ما آنان را فریب داده باشید.5- و خبر داد ما را عبد الواحد بن عبد الله بن یونس موصلی او گفت: حدیث کرد ما را محمدبن جعفر قرشی او گفت: حدیث کرد مرا محمد بن حسین بن ابی اخطاب (1) او گفت: حدیث کرد ما را محمد بن غیاث از عبد الاعلی بن اعین او گفت:امام صادق فرمود: بزیر بار امر ما رفتن نه تنها همین است که تصدیق آن شود و پذیرفته گردد، بلکه یک قسم آن عبارت است از پوشیده داشتن و نگهداری آن از نا اهل، به آنان- یعنی بشیعه- سلام مرا و رحمت خدا را برسان و بانان بگو امام صادق بشما می گوید خداوند رحمت کند بنده ای را که محبت و علاقه مردم را بازگو کند و آنچه را که انکارش کنند مستور بدارد. سپس بمن فرمود: به خدا

ص: 24


1- 7. در بعضی از نسخه ها چنین است: (و خبر داد ما را عبدالواحد بن عبدالله بن یونس موصلی او گفت: حدیث کرد از برای ما محمد بن غیاث – تا آخر) و در این سند سقط هست و عبدالواحد موصلی برادر عبدالعزیز است و کنیه اش ابوالقاسم است و تلعکبری از او به سال 326 حدیث شنیده است و گفته است که او ثقه است (صه).

قسم آنکه با ما آشکارا می جنگد زحمتش بر ما سخت تر از کسی نیست که آنچه را که ما خوش نداریم در باره ما سخن گوید و حدیث را تا آخر نقل کرده است.6- و خبر داد ما را عبد الواحد بن عبد الله او گفت: خبر داد ما را احمد بن محمد بن رباح زهری (1) از محمد بن عباس حسنی از حسن بن علی بن ابی حمزه بطائنی از محمد خزاز (2) او گفت: امام صادق علیه السلام فرمود: کسیکه سخن ما را بزیان ما پخش کند مانند کسی است که حق ما را برخ ما انکار کند.7- و بهمین سند از حسن بن علی بن ابی حمزه از حسن بن سری (3) که گفت: امام صادق (ع) فرمود: من سخنی با کسی میگویم و چون او نزد من بیرون میرود سخن مرا آنچنانکه از من شنیده است بازگو میکند و نتیجه گفتارش آن باشد که او را لعنت کنند و از روی دوری جویند. و مقصود آنحضرت آنست که حدیث را با کسی در میان می گذارد که معنایش را نتواند کشید و شایستگی شنیدن آنرا ندارد، و از این حدیث استفاده می شود که خواسته آنحضرت آنست که مطالب پوشیدنی میباید پوشیده بماند و ظاهر نشود.8- و به همین سند از حسن بن علی بن ابی حمزه از قاسم صیرفی (4) از ابن مسکان گفت: شنیدم

ص: 25


1- 8. او ابوالحسن احمد بن محمد بن علی بن عمر بن رباح قلاء سواق زهری است و در نقل حدیث مورد وثوق است چنانچه در خلاصه گوید: او از محمد بن عباس بن عیسی روایت می کند که خود ثقه و کنیه اش ابوعبدالله است و محمد بن عباس از پدرش و حسن بن علی بطائنی روایت می کند (جش) و در نسخه ای (جبلی) نوشته شده است به جای (حسنی).
2- 9. او محمد خزاز کوفی است که برقی او را در رجالش از اصحاب ابی عبدالله امام صادق علیه السلام شمرده است. [
3- 10. او حسن بن سری کاتب کرخی است خود ثقه است و کتابی دارد (جش).
4- 11. ظاهرا او قاسم بن عبدالرحمن صیرفی است که شریک مفضل بن عمر بوده است.

امام صادق علیه السلام می فرمود: گروهی مرا امام و پیشوای خود می انگارند بخدا قسم که من پیشوای آنان نیستم خدا لعنتشان کند هر چه که من پرده پوشی میکنم آنان پرده اش می درند من چنین و چنان می گویم آنان می گویند: مقصودش چنین و چنان بوده است من پیشوای تنها کسی هستم که مرا فرمانبردار باشد.9- و بهمین سند از حسن، از کرام خثعمی که گفت: امام صادق علیه السلام فرمود: هان بخدا اگر دهنهای شما لجام داشت من بهر یک از شما آنچه را که بسود او بود می گفتم بخدا قسم اگر مردانی پرهیزکار می یافتم سخنانی میگفتم، و از خدا یاری می جویم: مقصود آنحضرت از پرهیزکاران، کسانی هستند که تقیه نموده و از بازگو کردن پرهیز کنند.10- و به همین سند از حسن از پدرش، ازابی بصیر (1) که گوید): امام باقر را شنیدم که می فرمود: رازی را خداوند بجبرئیل گفت و جبرئیل آن راز را بمحمد گفت و محمد بعلی سپرد و علی آنرا بکسی که خدا خواست یکی پس از دیگری، و شما از آن راز در کوچه ها سخن میگوئید.11- و حدیث کرد ما را محمد بن همام بن سهیل او گفت: حدیث کرد ما را عبد الله بن علاء مذاری (2) او گفت: حدیث کرد ما را ادریس بن زیاد کوفی (3) او گفت

ص: 26


1- 12. مقصود: یحیی بن قاسم – یا ابی القاسم – اسدی است که نابینا بود و کنیه اش ابو بصیر بود او ثقه بود و آبرومند و به سال 150 درگذشت (جش).
2- 13. محمد بن همام بن سهیل بن بیزان ابوعلی کاتب اسکافی یکی از استادان شیعه ی امامیه است و بسیار حدیث نقل کرده است بزرگواری است مورد اعتماد و دارای مقامی ارجمند، شیخ و علامه در کتاب رجالشان او را عنوان کرده اند. و خطیب در تاریخ بغداد گوید: ابوعلی محمد بن همام بن سهیل در ماه جمادی الاخرة به سال 332 درگذشت و در (سوق العطش) مسکن داشت و در قبرستان قریش به خاک سپرده شد. پایان، و مذار نام آبادی است در پائین زمین بصره و عبدالله علاء مذاری ثقه بود و از سرشناسان اصحاب ما است چنانچه در فهرست نجاشی است.
3- 14. شاید (ادریس بن زیاد کفر ثوثی) درست تر باشد او ثقه بود و اصحاب امام صادق علیه السلام را درک کرده و از آنان روایت نموده است چنانچه در (صه) است.

(نگهداری سر آل محمد ص از نا اهل) (مفضل (دست مرا گرفت) و گفت همانطور که من دست تو را گرفتم امام صادق دست مرا گرفت و مرا فرمود: ای مفضل این کار تنها بگفتار نیست نه بخدا قسم تا آنگاه که کسی آنرا نگهداری کند آنچنان که خدا آنرا نگهداری فرموده و آن را شریف شمارد آنچنان خدایش شریف دانسته و حقش را بجا آورد آن چنانکه خداوند دستور فرموده است]. (1) .12- و خبرداد ما را عبد الواحد باسندش از حسن از حفص بن نسیب فرعان (2) که گوید: در آن روزها که غلام حضرت صادق معلی بن خنیس کشته شده بود بخدمتش رسیدم مرا فرمود ای حفص من بمعلی چیزهایی گفتم ولی او آنها را پخش کرد و بشمشیر گرفتار آمد من باو گفته بودم که ما را سخنی است که هر کس آنرا برما نگهداری کند خداوندش نگهداری می کند و دین و دنیای او را نیز نگهداری فرماید و کسیکه آن سخن را برما پخش کند خداوند دین و دنیایش را از او می ستاند. ای معلی کسیکه سخن مشکل ما را پنهان نگهدارد خداوند آن را نوری در برابر

ص: 27


1- 15. این حدیث در بعضی از نسخه ها نیست و از این رو آن را در میان دو قوس نقل کردیم.
2- 16. در رجال کشی از حفص ابیض تمار نقل کرده است که گفت: به محضر امام صادق علیه السلام در آن روزها که معلی بن خنیس را طلب می کردند – (و حدیث را با اضافه نقل کرده است) و پیدا است که هر دو خبر، یکی است و در کتابهای رجال حفص بن ابیض تمار – یا نیار – عنوان شده است و در بعضی از نسخه های خطی (حفص تمار) است و ظاهرا همان (حفص بن نسیب بن عماره) است که شیخ در رجالش او را از اصحاب امام صادق (ع) شمرده است.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *